کد مطلب:148570 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:143

نامه مسلم به امام حسین و شهادت دو پیشتاز
چنانكه گفتیم حضرت مسلم علیه السلام در آغاز ورود به كوفه با استقبال گرم مردم روبرو شد و مردم اطرافش را گرفتند و بیعت كردند، نامه ای برای امام حسین علیه السلام نوشت كه: «مردم كوفه آماده اند و انقلاب در حال رشد و پیروزی است و همه ی مردم آماده ی استقبالند و همه چیز روبراه است زودتر به سوی ما بشتاب...»

این نامه را حضرت مسلم علیه السلام بیست و هفت روز قبل از شهادتش یعنی روز یازدهم ذیقعده سال 60 هجری برای امام حسین علیه السلام نوشت، و آن روز مردم كوفه بر اوضاع مسلط بودند و در اطراف حضرت مسلم علیه السلام به سر می برند و اظهار آمادگی برای انقلاب تا سر حد سرنگونی رژیم یزید می كردند، ولی طولی نكشید چنان كه گفتیم با ورود ابن زیاد به كوفه، ورق برگشت و اوضاع به نفع حكومت یزید پیش می رفت.

از طرفی نامه ی حضرت مسلم علیه السلام در مكه به امام حسین علیه السلام رسید، این نامه و امور دیگر موجب شد كه امام حسین علیه السلام روز هشتم ذیحجه


60 هجری با یاران خود از مكه بیرون آمده و به قصد كوفه حركت كردند.

در راه هر جا كه به روستا و آبادی می رسیدند، كمی در آنجا توقف كرده و مردم آنجا را به یاری می طلبیدند و پس از استراحت حركت می كردند.

كاروان همچنان در حركت بود تا به منزلگاه «حاجر» در منطقه ی «بطن الرمه» رسیدند، در آنجا امام حسین علیه السلام جواب نامه ی حضرت مسلم علیه السلام را نوشتند، امام علیه السلام در این نامه پس از حمد و سپاس خدا چنین نوشت:

«بسم الله الرحمن الرحیم، این نامه ی حسین بن علی است به سوی برادران با ایمان و مسلمان فداكار، درود بر شما، خدای را سپاس می گویم كه آفریدگاری جز او نیست.

اما بعد: نامه ی پسرعمویم مسلم بن عقیل به دستم رسید و در آن از حسن نیت و پشتیبانی شما مرا آگاه كرده بود، من از خدا می خواهم كه این كار را بر ما نیكو و مبارك گرداند و در این راه،: بزرگترین پاداش را به ما عنایت فرماید، من در روز سه شنبه هشتم ذیحجه از مكه به سوی شما می شتابم، و از شما می خواهم هنگامی كه فرستاده ی من به سوی شما آمد، در كار خویش جدی تر و پابرجاتر شوید، و دست از كوشش برندارید و من انشاء الله همین روزها بر شما وارد خواهم شد.»

نامه را به «قیس بن مسهر و عبدالله بن یقطر» داد تا زودتر به سوی كوفه روانه شوند و به سران انقلاب مردم كوفه برسانند (و به قول


بعضی دو نامه نوشت یكی را به قیس و دیگری را به عبدالله داد تا اگر یكی را دستگیر كردند، دیگری آن را به مقصد برساند.) [1] .

به هر حال این دو سفیر پیش مرگ و قهرمان، نامه را گرفته و سوار بر اسب شده و به سوی كوفه روانه شدند و این در زمانی بود كه مسلم علیه السلام شهید شده و ابن زیاد بر اوضاع مسلط گشته و انقلابیون به طور كامل سركوب شده بودند.

ابن دو نفر از افراد بسیار شجاع بوده و در دوستی خود با وفا بودند، در ضمن عبدالله، در دوران كودكی همیشه با امام حسین علیه السلام بود، این دو پیشتاز قهرمان، منزل به منزل، شب و روز در حركت بودند تا زودتر خود را به كوفه برسانند و خبر ورود امام حسین علیه السلام را به مردم ابلاغ كنند.

وقتی كه این دو پیشمرگ به طور جداگانه با اندك فاصله (یا با هم) به آبادی «قادسیه» (حدود پانزده فرسخی ناحیه ی غربی كوفه) رسیدند، توسط مأموران مخفی جاسوسی ابن زیاد دستگیر شدند، از این دو نفر جداگانه (یا با هم) بازجویی شد، آنها در ضمن معرفی خود گفتند:

«... ما از دوستان امام حسین علیه السلام هستیم، نامه ای از طرف امام حسین علیه السلام برای اهل كوفه می بریم» سپس نامه را درآوردند و پاره پاره كردند و به نقل دیگر پس از پاره كردن، آن را خوردند تا نامهای افرادی كه امام حسین علیه السلام اسم آنها را در نامه نوشته بود آشكار نگردد.


حصین بن نمیر رئیس سازمان جاسوسی ابن زیاد، این دو نفر را به كوفه نزد ابن زیاد فرستاد.

این دو سفیر قهرمان و شیردل بر ابن زیاد وارد شدند، ابن زیاد با خشونت و ناراحتی، بر سر آنها فریاد كشید و گفت:

«... همه چیز را درباره ی شما به من گزارش داده اند، اینك بگویید چرا شما نامه را پاره كرده اید.»

آنها گفتند: «برای اینكه شما از مطالب نامه آگاه نشوید.»

ابن زیاد گفت: «لابد نامه از طرف حسین علیه السلام برای مردم كوفه بود.»

آنها گفتند: آری، همین طور است.

ابن زیاد گفت: باید نام كسانی كه حسین علیه السلام به آنها نامه نوشته بگویید وگرنه برای اعدام و كشته شدن آماده شوید.

آنها گفتند: ما نام آنها را نمی دانیم و نمی گوییم.

ابن زیاد گفت: حال كه چنین است، باید بالای منبر برود و در برابر جمعیت كوفه از حسین علیه السلام و همفكرانش انتقاد و بدگویی كنید وگرنه شما را قطعه قطعه خواهم كرد.

آنها گفتند: بسیار خوب اشكالی ندارد.

عبدالله و قیس هر یك جداگانه بالای منبر رفتند، پس از حمد و سپاس الهی، بر خلاف انتظار، از امیر مؤمنان علی علیه السلام و خاندان پاكش توصیف و تعریف كردند و دودمان ناپاك بنی امیه و یزید و ابن زیاد را لعن و نفرین نمودند و سپس خطاب به مردم كوفه گفتند:

«... ای دوستان و طرفداران امام حسین علیه السلام بدانید، حسین علیه السلام پسر


علی علیه السلام به سوی شما می آید، در یاریش كوتاهی نكنید، ما نامه ای از آن حضرت آورده بودیم، حال كه نتوانستیم نامه را به شما برسانیم، اكنون به قیمت جان خود، مأموریت خود را به شما رساندیم، آماده ی استقبال از حسین علیه السلام باشید...»

طرفداران خون آشام ابن زیاد، به دستور ابن زیاد به طرف آنها (یا یكی از آنها) حمله كردند تا از بالای منبر به پایین بكشند، از طرف دیگر طرفداران امام حسین علیه السلام به رهبری «سلیمان بن صرد خزاعی» از آنها حمایت نمودند، در این گیر و دار سواران جلاد ابن زیاد، به مسجد حمله كرده قیس و عبدالله را دستگیر نمودند و در این میان عده ای زیر دست و پا ماندند و آسیب دیدند، سرانجام به دستور ابن زیاد، قیس و عبدالله این دو نماینده ی قهرمان و شیردل را بالای قصر دارالاماره برده از آنجا به پایین افكنده و به این ترتیب این دو فدایی پیشتاز امام حسین علیه السلام به شهادت می رسند.

بعضی نوشته اند: وقتی كه این دو را از بالای قصر به زمین انداختند استخوانهایشان شكشته شد و در حالی كه هنوز جان داشتند، یكی از جلادان بی رحم ابن زیاد، سر مقدسشان را از بدن جدا كرد.

به این ترتیب این دو یار باوفای امام حسین علیه السلام سفارت و رسالت و مأموریت خود را به خوبی انجام دادند و تا آخرین قطره ی خونشان را در این راه اهداء نمودند و به افتخار پیشتازی قهرمانانه ی راه حسین علیه السلام نایل گشتند و در حقیقت پس از حضرت مسلم و هانی، این دو نفر،


پیشقراول و آغازگر قیام خونبار امام حسین علیه السلام بودند و تاریخ هرگز آنها را به عنوان «شهیدان پیشتاز و آغازگر» فراموش نمی كند.


[1] مقتل الحسين مقرم، ص 204.